برترین خرد، شناخت آدمی به خویش است . هرکه خود را شناخت، خرد ورزید و هرکه نشناخت گمراه شد . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 87 مهر 2 , ساعت 6:59 صبح

اشاره: قرآن کریم یک کتاب هدایت و تربیت بوده و برای نیل به اهداف تربیتی خویش از روش­ها و شیوه­هاى مختلف در جهت تربیت و تهذیب انسان­ها بهره برده است. یکى از این روش‏ها که در تربیت وشکل دهی شخصیت افراد بسیار مؤثر می­باشد استفاده از شیوه "تربیت الگویی" و ارائه نمونه عملی و عینی برای فرد متربی است. با ارائه الگوی مناسب وسرمشق زنده می­توان در افکار و اندیشه­های فراگیران نفوذ کرده و رفتار آنان را مطابق الگوتغییرداد. کتاب آسمانی قرآن نیز از شیوه­ی الگونمایی برای هدایت انسان­ها استفاده نموده و بعد از دستور به فضایل و کمالات؛ الگوها و سرمشق‏هایى در همه زمینه‏ها براى مؤمنان معرفى نموده است. خداوند در این کتاب افرادی را به آنان معرفی کرده تا ایشان را قدوه و اسوه­ی خویش قرار دهند؛ افرادی که دستورات قرآن را مو به مو اجرا نموده و تمام خطوط زندگى خویش را با آن هماهنگ ساخته­اند:"لَقَدْ کانَ لَکمْ فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ"[1]. از سوی دیگر قرآن مجید در موارد متعدد امر به تفکر و تدبر در آیات الهی نیز نموده و اشارتاّ از پیروی دیگران نهی نموده است. باتوجه به آنچه گفته شد به نظر می­رسد استفاده  از این شیوه در قرآن مواجه با اشکال باشد که این اشکال­ و پاسخ مربوطه را در زیر ملاحظه می­کنید؛

سوال اول: شیوه­ی الگوگیری یک نوع تقلید است وقرآن خودش امر به تفکر نموده ودربرخی آیات ازتقلید نکوهش نموده است، چگونه با شیوه تربیت الگوی سازگاراست؟

پاسخ: اگر الگوگیری را نوعی از تقلید بدانیم، باید گفت در اسلام تقلید یا الگوگیری همیشه مطلوب نبوده بلکه تنها در مسائل فرعى و غیر زیربنایى صحیح است و ازسویی تقلید خود دارای انواعی است: 1- تقلید جاهل از عالم 2- جاهل از جاهل 3- عالم از جاهل 4- عالم از عالم؛ که به جزقسم اول همگى باطل هستند. بنابراین نباید همه را یک کاسه نموده و با یک چوب برانیم واگر قرآن امر به تفکر وتدبر نموده و یا از تقلید انتقاد می­کند، انتقادش از تقلید کورکورانه(تقلید جاهل از جاهل)وتقلیدهای بدون تعقّل (قسم سوم وچهارم) است که تمام انبیا (علیهم السّلام) به نوعی گرفتار آن بوده‏اند. آیات زیر درهمین ارتباط می­باشد که به برخی از بهانه­جویی­ها وخرافه­گوئی­های مشرکان و بت پرستان در مقابل دعوت انبیاء الهی اشاره نموده و حکایت ازتقلیدهای جاهلانه وکورکورانه­ی آنها دارد : " بَلْ قالُوا إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلى آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ[2] "؛ آیات دیگر: "وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَینا عَلَیهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباوهُمْ لا یعْقِلُونَ شَیئاً وَ لا یهْتَدُونَ"[3]؛ "  إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلا"[4] .

روشن است این آیات به طورمطلق از تقلید یا الگوگیری نهی نمی­کند، اگر خداوند دراین آیات از استدلال و منطق باطل کافران انتقاد نموده برای این است که این کارشان یک نوع تقلید کورکورانه وبدون دلیل است؛ چون معنا ندارد که انسان به بهانه­ی پیروی از جهالت نیاکان و گذشتگان، درمقابل سنگ وگلِ که خود ساخته است تعظیم کند. اما تقلید والگوگیری به معنای مراجعه­ی جاهل به عالم؛ همانگونه که در مراجعه بیمار به طبیب، و افراد غیر متخصص به صاحبان تخصص دیده مى‏شود، از دیدگاه قرآن نه تنها اشکالی نداشته بلکه بدان امر هم شده است چنانچه درآیات زیر مشاهده می شود: "أَ فَمَنْ یهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یتَّبَعَ أَمَّنْ لا یهِدِّی إِلاّ أَنْ یهْدى فَما لَکمْ کیفَ تَحْکمُون"[5]؛ آیه­های دیگر:"فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ "[6]؛ " أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ"[7] ؛ "الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ"[8].




[1] ـ براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود؛ احزاب/21.

[2] ـ بلکه آنها مى‏گویند: ما نیاکان خود را بر مذهبى یافتیم و ما نیز به آثار آنها هدایت شده‏ایم. [ زخرف/22].

[3] ـ و هنگامى که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید، مى‏گویند:بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروى مى‏نمائیم، آیا نه این است که پدران آنها چیزى نمى‏فهمیدند و هدایت نیافتند؟! [ بقره/170].

[4] _احزاب/67.

[5] - آیا کسى که هدایت به حق مى‏کند براى پیروى شایسته‏تر است یا آن کس که خود هدایت نمى‏شود مگر هدایتش کنند، شما را چه مى‏شود؟ َ[یونس/35].

[6] ـ اگر نمى‏دانید از اهل اطلاع سؤال کنید.[نحل/43].

[7] ـ اینها کسانى هستند که مشمول هدایت الهى شده‏اند و به هدایت آنها اقتدا کن[انعام/90].

[8] ـ زمر/18 .



لیست کل یادداشت های این وبلاگ